Monday, July 16, 2007

سخنگوي خيابان


هر روز صبح كه ميام سركار روي پله هاي كنار درب ورودي شركت يك آقايي با موهاي بلند تقريبا خرمايي رنگ،چشماني درشت و كنجكاو، بيني باهوش با لباسهايي كهنه ولي مرتب نشسته پاشم انداخته رو پاش
تقريبا از ساعت 10صبح شروع به سخنراني ميكنه، انصافا صداي رسايي هم داره.من موندم كه چه جوني داره هر روز هم راجع به موضوع جديدي صحبت ميكنه
به نظر آدم باسوادي هم مياد كه احتمالا بر اثر مسئله اي قاطي كرده و كارش به اينجا كشيده2 تا سوال كه امروز برام پيش اومده اينه كه اولا چي شده كه كسي به اين آقا كاري نداره با اينكه هر روز با صداي بلند چيزهايي ميگه كه زياد هم موافق با موازين اين جامعه نيست. دوما اينطور كه شواهد نشان ميده همينجا ميخوابه ولي از كجا تغذيه ميشه. يعني به عبارتي با چي زنده است؟!!!!

3 comments:

Alireza said...

interesting, so did you find answers for your questions?

Nirvana said...

Na moteasefane javabe soalamo peyda nakardam:(

Anonymous said...

فرق يك آدم ديوانه با يك آدم عاقل اين است كه اولى عقل ندارد و دومى خيال مى‏كند كه دارد

كدام عاقل تر است؟
او كه ديوانه است
ويا او كه خود را به ديوانگي مي زند

غريبه"?"