Tuesday, November 27, 2007

سلامتي

پريشب رفتم خانه ديدم مامانم از مسافرت برگشته ولي خوابيده مريضه.فكر كردم سرماخورده. يك ساعتي گذشت رفتم بهش آب پرتغال بدم ديدم كه دست و پا و صورتش باد كرده وحشت كردم ميگفت سرم هم درد ميكنه و حالت تهوع هم داره خلاصه هر كاريش كرديم كه قبول نكرد بريم دكتر گفت فردا صبح وقت دكتر دارم ديروز ظهر بود كه بهم زنگ زد گفت من بيمارستانم بايد بستري بشم بيا. انگار يك سطل آب سرد ريختن روي سرم با عجله رفتم بيمارستان و اونجا انواع آزمايشات خون، راديولوژي، نوار قلب ، سونوگرافي كردند ولي دكترش گفت چيزي نيست.البته ما قبول نكرديم كه اون بيمارستان بستريش كنند آورديمش خانه كه امروز بره دكتهاي آشنامون ببينيم چي ميگن خلاصه اينكه خدا نكنه آدم پاش به بيمارستان برسه.اميدوارم كه چيز مهمي نباشه

4 comments:

Anonymous said...

vai aslan fekr nemikardam hale mamanet inghadr bad bashe.salamati avalin va bozorg tarin neamate.

Anonymous said...

نگران شدم.امیدوارم زود زود بیای اینجا بنویسی که مامانت خوبه خوبه

Anonymous said...

یک مامان!!!

Anonymous said...

قدر مامانتُ بدون و مواظبش باش! قبل از اینکه مریض بشه،هواشُ داشته باش!!!!!