روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و ازبی وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است
شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و با رفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند
شیوانا با تبسم گفت:" اما عشق تو به دخترک چه ربطی به او دارد؟
شاگرد با حیرت گفت:" ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!!.
شیوانا با لبخند گفت:" چه کسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترک ندارد. هر کس دیگر هم جای دختر بود، تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترک برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی. معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دخترک اگر رفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور یابد! به همین سادگی
10 comments:
matlab jalebi bud
khosham oomad
Maryam khoshesh amad;) ...
man digeh chi begam?!
...
ama khodayish it all depends on how you say it!!
Alireza yani shoma ham khoshetoon umad?!
man manzore shomaro motevajeh nashodam :)
:) goftam digeh chon gofti khosham amad, ma ha chi kareh bidim chizi begam:D
khob azade joon man ba to harf mizanam: reje be matlabet bayad begam , in ke nashod kar ke ma hey be adama eshgh bevarzim ba'd ma'loom beshe una bi liaghat budan. fek konam dige vaghteshe MA BESHINIM , BIAN BE MA ESHGH BEVARZN, UNVAGHT BEBINIM SALAHIT DARAN YA NAAAAAAAA!!
mokhalefm.haj khanoom.
man agar kholam be mardom che rabti dareh?be oona che man ashegheshoonam ya na?,...
reza said...
what a pretty jaunt!
but reza didn't say anything more!!
Are sarar joon vali ino tavajoh dashte bash ke ma hich vaght be adamaye biliaghat ke eshgh nemivarzim mage na?;))
Agha reza merci az commentet sari be ma zadi!
اغلب ما گمان ميكنيم بايد با كسي صميمي باشيم تا احساس عشق كنيم. ما هميشه خيال ميكنيم حضور و وجود يك آدم ديگراز ضروريات عشق ورزيدن محسوب ميشود. در حالي كه واقعيت ندارد. چنانچه منتظر بمانيد تا كسي از راه برسد تا با عشق ارتباط برقرار كنيد دچارمشكل خواهيد شد. زيرا اگر شما عاشق نباشيد و او نيز عاشق نباشد و هردو به اين اميد باشيد كه ديگري شما را عاشق كند، مأيوس، سرخورده و گريزان از عشق خواهيد شد. بايد از قبل عاشق باشيد. عشق هرگز مبادله نميشود چنين نيست كه شما عشق بدهيد و ديگري آن را بستاند. براي عشق ورزيدن به ديگران نيازي به اجازهي آنان نداريد. چنانچه كسي خود را دوست نداشتهباشد و به خودش عشق نورزد عشق شما را نيز احساس نخواهد كرد.
Post a Comment