Wednesday, May 31, 2006

چند درس از درسهای زندگی

درس سوم
يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد می کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش... راهبه سوار ميشه و راه ميفتن... چند دقيقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشيش زير چشمی يه نگاهی به پای راهبه ميندازه... راهبه ميگه: پدر روحانی ، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار... کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه... چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس ميده... راهبه باز ميگه: پدر روحانی! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار!... کشيش زير لب يه فحش ميده و بيخيال ميشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه... بعد از اينکه کشيش به کليسا بر می گرده سريع ميدوه و از توی کتاب روايت مقدس ۱۲۹ رو پيدا می کنه و می بينه که نوشته: «به پيش برو و عمل خود را پيگيری کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی» نتيجهء اخلاقی اينکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست ميدی

Tuesday, May 30, 2006

چند درس از درسهای زندگی

درس دوم
يه کلاغ روی يه درخت نشسته بود و تمام روز بيکار بود و هيچ کاری نمی کرد... يه خرگوش از کلاغ پرسيد: منم می تونم مثل تو تمام روز بيکار بشينم و هيچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمين کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... يهو روباه پريد خرگوش رو گرفت و خورد نتيجهء اخلاقی: برای اينکه بيکار بشينی و هيچ کاری نکنی ، بايد اون بالا بالاها نشسته باشی

Monday, May 29, 2006

چند درس از درسهای زندگی

درس اول
يه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدير شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند... يهو يه چراغ جادو روی زمين پيدا می کنن و روی اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه... جن ميگه: من برای هر کدوم از شما يک آرزو برآورده می کنم... منشی می پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!... من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادبانی شيک باشم و هيچ نگرانی و غمی از دنيا نداشته باشم»... پوووف! منشی ناپديد ميشه... بعد مسوول فروش می پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!... من می خوام توی هاوايی کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصی و يه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه... بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه... مدير ميگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن نتيجهء اخلاقی اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه

Sunday, May 28, 2006

خانم ها طرفتان را بشناسيد

. مردها اعتماد به نفس عجيبي دارند وقتي فوتبال تماشا ميكنند دائم به جاي مربي بازيكنان را راهنمايي ميكنند اگر همسرتان به شما يك دوربين فيلمبرداري هديه داد. هفته هاي اول وقتي در خانه تنها هستيد در را از داخل قفل كنيد. آقايان از يكه خوردن شما لذت ميبرند . مردها قابليت بازيافت بيشتري در طبيعت دارند. درصد ازدواج مجدد آنها از خانمها بيشتر است . مردها گوشي هاي تلفني كه كليدهاي زياد داشته باشند را دوست دارند.اينجوري فكر ميكنند مهمتر ميشوند مردها از مژه مصنوعي نفرت دارند شايد هم از آن ميترسند. هميشه يك جفت از آنها را به جاي تپانچه زير بالشتان پنهان كنيد مردها از خريد بيزارند. فروشگاههاي لوازم مردانه هميشهدر طبقه اول ونزديك در ورودي مراكز خريد جادارد هيچ وقت براي خلاص شدن از دست همسرتان به او نگوئيد:"برو بيرون ديگر نمي خواهم تورا ببينم."بهتر است به او بگوئيد :"دوستت دارم"يا "بيا بچه دار شويم"

Saturday, May 27, 2006

يك روز خوب

روز 5شنبه يك روز خوبي براي من بود چرا؟ چون هوا خيلي عالي بود بك كم ابري و خنك و.... من اين هوارو خيلي دوست دارم. ساعت 8 تا 9صبح با يكي از دوستانم رفتيم تنيس بازي كرديم در يك زمين تنيس جديد كه خيلي ازش خوشم اومد و حال كردم چون دورش پراز دارو درخت بود گنجشكها هم جيك جيك ميكردند خلاصه خيلي كيف كردم هر چي بگم كم گفتم بعدش رفتيم نان بربري تازه وداغ گرفتيم با يك بسته خامه و خورديم.بعد از اون هم شبش رفتيم نامزدي يكي از دوستانم كه اون هم خيلي خوش گذشت حسابي قر داديم.حالا ديدين كه چقدر خوب بوده(:

Wednesday, May 24, 2006

مزاياي مرد بودن

من اين مطلب را در جايي خواندم با خودم گفتم بنويسم شايد آقايان خوشحال شوند.البته به نظر من همه موارد آن در موردشان درست نيست ولي به هر حال

مكالمه هاي تلفني آقايان بيش از 30 ثانيه طول نميكشد براي يك مسافرت چندروزه يك ساك دستي هم كفايت ميكند صف دستشويي آقايان 80 درصد كوتاهتر است دوستانشان آنها را به خاطر چاق شدن يا گم شدن دست نمي اندازند آقايان را با نام خانوادگي همسر صدا نمي كنند براي رفتن به مهماني در كمتر از 10 دقيقه حاضر ميشوند حتي اگر در سن 34 سالگي هم مجرد باشند كسي برايشان حرف در نمي آورد تمام اعضاي صورت آقايان رنگ طبيعي دارد داشتن حتي 3 جفت كفش هم راضيشان ميكند مكانيك ها هميشه عيب واقعي ماشين را به آقايان ميگويند از اينكه كسي محل خريد يا قيمت لباس ويا مدل موهايشان را بپرسد واهمه اي ندارند مثل قالي كرمانند ريش وسبيل وموي جوگندمي زيباترشان ميكند ارتباط فكري آقايان با مادرشان هيچ وقت به نقشه كشي نمي انجامد

Sunday, May 21, 2006

احساس قشنگ

اينم عكس برادر كوچيك من كه 15 سالشه و روز جمعه به همراه سه تا ديگه از دوستاش كنسرت گيتار كلاسيك اجرا كردند. من خيلي احساس خوبي داشتم خيلي خوشحال بودم چون فاصله سني من و برادرم 12 سال است من يك جورايي براش احساس مادري ميكنم به خاطر همين هم خيلي خوشحال بودم و كيف كردم يادمه كه از وقتي 3 سالش بود خيلي گروه متاليكا را دوست داشت و شوهاشون را نگاه ميكرد ويك چوب كبريت ميگرفت دستش و اداي گيتار زدن درمي آورد براش آرزو ميكنم كه توي كارش موفق باشه و به درجات بالا برسد

Saturday, May 20, 2006

امنيت ؟!

ميگن در ايران يك روزهايي بود كه مردم هر وقت از خانه شان ميامدند بيرون با خيال راحت رفت وآمد ميكردند و تا هر موقع شب كه بيرون بودند نگراني خاصي نداشتند.ولي الان چي؟ چند روز پيش فكر كنم سه شنبه شب يكي از دوستان من به همراه دوستش كه هردو دخترند به سينما ميروند وحوالي ساعت 9 شب به خانه ميرسند البته به در خانه؛ همينكه كليد را از توي كيفشان در مياورند يك موتوري از راه ميرسد آنها فكر ميكنند كه ميخواهد آدرس بپرسد ( انقدر عادي رفتار كرده بوده ) ولي ناگهان يك قمه در مي آورد وآنها را تهديد ميكند كه هر چي دارند بدهند والا آنها را ميكشد. آنها هم از ترسشان هرچي دارند ميدهند البته موتوري با يكي از آنها درگير هم ميشود و كتكش هم ميزند و فرار ميكند. مسخره نيست درست دم خانه آدم همچين اتفاقي بيوفته ؟! ديگه بايد كجا احساس امنيت داشت؟

Tuesday, May 16, 2006

Dandone bi aghl

Dandon pezeshki kheili jaye dardnakie na? Jaton khali nabashe man diroz raftam baraye jarahie dandone aghl.Chesmeton rooze bad nabine chon risheye dandonam gholabi shekl bod majbor shod ba aare biofte bejone dandonam va ba badbakhti dandono kharej kone fekr konam dige baghiash ehtiaj be tozih nadashte bashe kholase ke kheili vahshatnak bood.

Sunday, May 14, 2006

Sketches of Frank Gehry - Trailer

Director Sydney Pollack's first feature length documentary on the acclaimed architect, Frank O. Gehry. The two men have been friends for many years, and Pollack completed the film over a period of five years, starting in 2000. Frank Gehry loves to sketch; it is the beginning of his architectural process.

Friday, May 12, 2006

The Sony Ericsson WTA Tour

The Sony Ericsson WTA Tour is the world's premier professional sport for women. In 2006, more than 1,400 players representing 75 nations are competing for over $60 million in prize money at 63 events in 35 countries.The 2006 season concludes in November with the Sony Ericsson WTA Tour's season-ending Championships in Madrid, Spain. Sony Ericsson WTA Tour events are viewed across the globe, reaching hundreds of millions of households, and are immensely popular in person, attracting more than four million spectators worldwide Results: Friday, May 12, 2006Singles - Quarterfinals(2) Nadia Petrova (RUS) d. (10) Dinara Safina (RUS) 36 64 63Li Na (CHN) d. (4) Patty Schnyder (SUI) 26 76(3) 76(1)In progress: (3) Justine Henin-Hardenne (BEL) vs. (6) Svetlana Kuznetsova (RUS)To be played: (1) Amélie Mauresmo (FRA) vs. Martina Hingis (SUI)

Crybaby

The Why Cry Baby Cry Analyzer is an electronic monitor capable of identifying the reasons why a baby is crying. This sound sensitive device is programmed to recognize different pitches and then digitally analyze and transmit the baby’s cry into one of five simple expressions - hungry, bored, annoyed, sleepy or stressed. A perfect gift for robotic mothers on Mother's day.

And speaking of odor...

From the boys at Thrillist: This reusable, washable charcoal pad was invented by former National Guardsman Brian Conant. During a drill, BriCo passed gas while wearing his chemical attack suit and was amazed at how the charcoal lining snuffed the smell. Soon after, he developed a line of stink-fighting products for his company Flat-D, providing military-level protection for your civilian gas. Conant's worker-friendly Chair Pad is thin and discreet: measuring 16 inches square, it lays inconspicuously across your seat like a welcome mat for your roaring sphincter. It can also be easily folded into your pocket and deployed anywhere, so you can fall asleep on planes or buses without fear of waking up to learn your row-mates have nicknamed you "Captain Beefski".

Thursday, May 11, 2006

German Design Cookies

"Hermann Bahlsen not only invented the shape of the biscuit, but also introduced the word "Keks" into German, deriving from the English word "cakes". At the end of the 19th century it was all the rage to name products after famous people. Since the biscuits were made in Hanover, the obvious choice was to name them after a famous person from the city: The man chosen was the mathematician Gottfried Wilhelm Leibniz, who, among other things, developed differential equations." p.s. You can recognize a real Leibniz biscuit by its edges. The edge of the biscuit has 52 "teeth", if there is one more or less, it's a fake.

Sunday, May 07, 2006

آدمها به هر چي بخواهند ميرسند!

ميدونين به نظرمن بدست آوردن چيزهايي كه ما توي ذهنمونه غير ممكن نيست. البته ممكنه كه آسان نباشد ولي ميشه بدستشون آوردوهركسي با هر قدرتي نميتونه جلوي اونو بگيره مثلا همين عكس را نگاه كنيد اين قلعه در جايي بين تهران و كرج است جايي كه ما فكرش را هم نميكنيم
پشت همين منظره زيبا ما به عروسي دعوت شديم بدون هيچ دردسري وخيلي هم همه چيز جالب بود
:) چه اتفاقاتي توي اين شهر در روز وشب ميوفته كه هيچ كس باخبر نميشه