Sunday, July 27, 2008

عشاق فردوسي





اين هم چندتا عكس از يك دوستدار فردوسي در تهران.البته از همه نوع تركيبي استفاده كرده از ستونهاي هخامنشي گرفته تا سيمرغ و مجسمه فردوسي و كله شير.احتمالاصاحب خانه از فكر پر مشغله اي برخوردار بوده.اول كه اين ساختمان را ديدم فكر كردم گالري يا موزه اي چيزيهولي بعد فهميدم كه نخير ساختمان مسكونيه.شما حاضر بوديد توي يك همچين خانه اي زندگي كنين؟

Saturday, July 19, 2008

تعطيلات

خدا پدر اين تعطيلات يك در ميان ايران را بيامرزه.3 روز آخر هفته تعطيل بود ما هم يك روز ديگه بهش اضافه كرديم رفتيم جاي همگي خالي كلاردشت.واقعا كه چقدر به يك استراحت احتياج داشتم.چقدر درجه حرارت در نقطه به نقطه ايران متفاوته.حتي از پايين تا بالاي كلاردشت ميتونم بگم شايد 5 يا 6 درجه اختلاف دما داشتيم.2 روز اول كه همش مجبور بوديم با ژاكت بشينيم تو ويلا ولي 2 روز آخر با تاپ هم گرممون بود و 1 ساعت كه توي آفتاب بوديم حسابي بدنم سوخت. خلاصه كه خيلي خوب بود بيچاره معده هامون دچار شك شده بودن از بس ما توي اين چند روز چيزهاي مختلف خورديم.خداروشكر موقع برگشت هم جاده يكطرفه شده بود و ما توي ترافيك نمانديم.خوبه كه هميشه با آدمهاي متفاوت معاشرت داشته باشيم، تفاوت آدمها رفتارهاشون علائقشون و خواسته هاشون برام جالبه.براي همين دوست دارم آدمهاي دوروبرم كه باهاشون رفت و آمد دارم زياد باشند.

Tuesday, July 08, 2008

استراحت موقت

ديشب بالاخره آخرين مسافرهاي عزيزمون رفتن.چقدر همه چيز زود ميگذره.اون همه بدو بدو و برو و بيا دوباره جاي خودش را به زندگي عادي ميده.البته اين هم فكر ميكنم كوتاه مدت باشه كه البته خودش خيلي خوبه چون واقعا خيلي خسته شدم واحتياج به استراحت دارم.ديگه جوري شده كه همش سركار چرت ميزنم و چشمهامو به زور باز نگه ميدارم.البته يك اميد دارم كه هفته ديگه كه 3 روز تعطيله با دوستامون ميريم مسافرت و 2 هفته بعدش هم ميريم ماه عسل و حسابي خستگي در ميكنيم كه تا برگرديم شروع كنيم به خريد وسايل خانمون كه اون هم پروژه ايه واسه خودش.خلاصه دوران خوب و پرمشغله و پر خاطره ايه.