Sunday, May 30, 2010

خدا را سپاس که در جهانم همه چیز نیکوست و به هر چه دست میزنم به راستی که کامیابم

Wednesday, May 19, 2010

سفر اردیبهشت

با چندتا از دوستامونقرار گزاشته بودیم از پنج شنبه تا دوشنبه بریم اردبیل که چهارشنبه بهم خبردادند روز یکشنبه دوتا جلسه داریم شرکت و من هم حتما باید باشم نمیدونستم چکار باید بکنم نه میتونستم جلسه را کنسل کنم چون مدیرعامل پیگیرش بود و نه روم میشد به بچه ها یگم کنسل .خلاصه بعد از چندین بار صحبت با همسر گرام و یکی از دوستامون تصمیم گرفتیم بریم شمال که راه هم نزدیک باشه و من هم برای یکشنبه برسم تهران اینجوری نه سیخ میسوخت نه کباب.البته شمال که خوب همیشه میشه رفت از اونجاییکه تا حالا اردبیل نرفته بودم دوست داشتم برم اونجا که مثل اینکه قسمت نشد و رفتیم آمل که البته خیلی خوش گذشت.هوا خیلی خوب بود ما هم از تمام فرصتهامون استفاده کردیم جهت هواخوری.

ضمنا یک سوالی هرکی میتونه کمکم کنه توی این تم جدیدم نمیتونم خوب فارسی تایپ کنم نمیدونم چکار کنم کلی لز آیتمهام موقع ایجاد پست جدید حذف شده.

Saturday, May 08, 2010

خدارو شکر مشکل شوهر خواهر شوشو حل شد وخوشبختانه چیز خاصی نبود مرسی از دوستانی که کامنت گذاشتند.شو شو ی عزیز هرروز مشغول درس خواندنه بیچاره.میگه من مثل بچه ای میمونم که مامانش به زور فرستادش مدرسه:)خوب من چکار میتونم بکنم بغیر از اینکه سریال ببینم؟
این چند روز آخر هفته زیاد خوب نبودشبها خوابم نمیبرد و همش فشارم بایین بود هرکاری هم که میکردم نمیامد بالا.تازه فهمیدم این آدمهای بیر که خوابشون نمیبره شبها چه زجری میکشند.خدا نصیب نکنه تمام روز آدم میریزه بهم.ایشالله که شما دچارش نشید و همیشه خوب بخوابید

Sunday, May 02, 2010

بالاخره بعد از 3 هفته این شدکت تی ان تی بسته مارو رسوند به مقصدش واقعا باریکلا داره به نظرم اگه یک الاغ محترم را اجاره میکردیم زودتر میرسید. حالا باز جای شکرش باقیه که رسید.

شوشو بهم زنگ میزنه میگه شوهر خواهرش یکهو یک طرف بدنش بی حس شده جا میخورم وا مگه میشه!!!!!!!چی شد یهو ما که دیروز همدیگه رو دیدیم؟؟؟؟خلاصه اینور و اونور هنوز دنبال دکتر و اینجور برنامه هان.نتیجه میشه که به قول از ما بهتران در لحظه حال زندگی کنید و قدر همه لحظات زندگی و سلامتیتون را بدونین