Wednesday, December 27, 2006

Adam & Eve Interactive Sleeping Bag



Pratt design grad Alyona Makeeva's masters thesis was titled Designing for a Better Marriage. One of the thesis products was this Adam & Eve Interactive Sleeping Bag. "My thesis explores the notion of marriage in today’s America, as it’s affected by social changes and cultural tradition, and how design can bring back the affinity and genuine communication into a family. Inside the warm top cover of the sleeping bag are 12 Tyvek panels that can have multiple uses. You and your lover can write your special romantic memories, keep a running diary during a long romantic excursion, copy your favorite love poems, draw, use each panel for an individual theme, or use just one panel per trip to keep a shared "post-card" to record highlights of your times together. You can also use the Adam & Eve Interactive Sleeping Bag at a bridal shower activity where guests can write their well wishes, naughty or romantic suggestions... wherever your creativity takes you! Inside or outside the bag, find your own Garden of Eden!".

Monday, December 25, 2006

كتابخانه

مدتي بود كه دنبال كتابخانه اي ميگشتم تا بتونم هر وقت خواستم برم و درس بخونم. كاملا نااميد شده بودم چون اولا برعكس چيزي كه به نظر مياد تعداد كتابخانه هاي موجود خيلي محدود است و اونهايي هم كه هست ساعتهاش اداريه كه به درد من نميخوره ويا اينكه عضو جديد نميپذيرند خلاصه بعد از پرسوجوهاي انجام شده با كمال تعجب متوجه شدم كه دقيقا سر خيابونمون يك كتابخانه است كه گويا بعد از كتابخانه ملي بزرگترين كتابخانه خاورميانه است.!!!!!!!واقعا جاي تاسف دارد كه يك چنين مكاني وجود دارد ولي انقدر اطلاع رساني ضعيف است كه ما كه بغل گوشمونه بي خبريم

Sunday, December 17, 2006

Bottle-and-glass, together at last




Ye chandroozie ke ehsase marizi daram vali nemidonam che marizii,hame fekr mikonan ke ghiafe gereftam vali mane bichare marizam oon ham az noe MOZMEN.
Begzarim matlabi dar jae didam goftam bezaram shayad shoma ham khohetoon biad.


Hardy Wines has launched the Shuttle, which "features a 187ml (single serve) acrylic wine bottle securely sealed by its own acrylic wine glass. The tamper-proof bottle is opened by a simple twist-top action, which also releases the glass in which the wine is poured." Plus, you get to keep the glass afterwards. Finally, an end to guzzling wine directly from the bottle

Sunday, December 10, 2006

اتوبوس

بالاخره يكبار هم كه شده يك فكر جالب براي اين اتوبوسهاي ما كردند طبق معمول هر روز صبح سوار اتوبوس شدم براي رفتن به سر كار، يك چند ماهي ميشه كه براي اين خط ما اتوبوسهاي جديد ايران خودرو گذاشتند كه انصافا هم اتوبوسهاي خوبيند چون نسبت به اتوبوسهاي قبلي بزرگتر است وجاي بيشتري داره وداراي تهويه مطبوع هم هست تنها عيبي كه داره اينه كه دوريدف از صندلياش روبروي هم است كه جاي پاي آن كوچيكه و دو نفري كه روبروي هم مينشينند كمي زانوهاشون به هم ميخوره خلاصه اينارو گفتم كه بگم به اين اتوبوسهاي دوست داشتني امروز يك چيز جديد اضافه شده.كنار هر رديف صندلي روي بدنه يك جايگاهي درست كردند كه به تعداد صندليهاي اون رديف 1 كتاب داستان كوچك گذاشته بودند. من كه خيلي پسنديدم . جالب اينجا بود كه همه مشغول خواندن بودند و از هيچكس صدايي درنمي آمد فقط خداكنه كه ايندفعه ديگه مردم شخصيت خودشون را حفظ كنند و چند وقت ديگه شاهد كتابهاي پاره يا نوشته شده( يادگاري) نباشيم

Monday, December 04, 2006

?

بعضي وقتها انگار لازمه كه آدمها خواسته يا ناخواسته به جاهايي بروند يكي از دوستانم براي پايان نامه اش با 2 نابينا بنا به موضوعش دوست شده كه جزو افراد نابغه محسوب ميشوند. آنها دختر(افغاني)و پسري هستند كه مدتي با هم دوست بودند و بعد از مشكلات فراوان و مخالفت خانواده پسربه افغانستان رفته وآانجا باهم ازدواج ميكنند وبه ايران بازميگردند. بعد از بازگشت در اينجا مهماني در خانه خودشان ميگيرند وما را هم دعوت ميكنند خانه اي بسيار كوچك شامل يك اتاق ويك جاي نقلي به عنوان آشپزخانه مجلس جالبي بود همه كساني كه آنجا بودند از دوستانشون بودند به غير خودشان يك خانم ديگر هم نابينا بود كه شوهرش نابينا نبود. پسر عموي داماد هم نابينا بود. دختر تقريبا 16 يا 17 ساله اي بود كه علاوه بر اينكه نابينا بود كرولال هم بود وقتي ميخواست متوجه بشه كه ما چه ميگوئيم دستش را زير گلو روي حنجره مان ميگذاشت و از ارتعاش ان متوجه ميشد كه ما چه ميگوييم. واقعا عجيب بود 3 ساعتي آنجا بوديم همه ميگفتند وميخنديدند انگار نه انگار كه آنها از يكي از بزرگترين نعمتهاي خدا بي بهره هستند آنوقت ما كه سالم هستيم و هيچ مشكل خاصي نداريم بعضي اوقات سر مسائل كوچك زندگي بي تابي ميكنيم و ناشكري بعضي وقتها فكر ميكنم كه خداوندچنين بندگاني را آفريده كه آدمهايي مثل ما از آنها درس بگيريم.

بالماسكه2

نميدونم چرا چند روزه كه نميتونم چيزي پست كنم انگار اينسايت بلاگ سپات هم قاطي داره مرسي ازكساني كه نظراتي داده بودند البته مثل اينكه سوال بيخودي كرده بودم چون تعداد نظرات كم بود جاي همگي خالي شب خوب وخنده داري بود فكر نميكردم كه همه مسئله را جدي بگيرند و لباسهاي بالماسكه بپوشند، تنها 1 يا 2 نفر بودند كه با لباس عادي آمده بودند صاحبخونه كه تولدش هم بود به شكل كادويي درآمده بود كه سرو دست وپا داشت خيلي بامزه شده بود. شخصيتهايي كه بودند : جراح ، مرد عرب، زن عرب ، فسطيني با اسلحه ، مرد جاهل، تارزان ، خلبان ،پيرمرد دماغ گنده، جودي ابوت، پسر جنگل ، سرباز وشاه رومي ،رومئو، پسرهايي كه به شكل زن شده بودند و......من هم سرخپوست يودم كه انصافا هم خوب شده بودم خلاصه كه خيلي جالب بود اين هم خودش تنوعي بود كه شبي باشه متفاوت از شبهاي ديگه