رفته بودیم هایپر مارکت مشغول قدم زدن تو قسمت خوراکیها بودم رسیدم به قسمت آدامسها جعبه کوچیک و بامزه آدامس "ویویدنت"نظرم را جلب کرد و 1بسته نعنایی و 1 بسته هم توت فرنگیشو برداشتم.طعم توت فرنگیش خوب بود با ذوغ و شوق نعناییشو باز کردم ویکیشو انداختم بالا در همو ن اولین جویدن 2 حالت بهم دست داد، یک حال بد از اینکه چقدر بدمزه است و یک حال خوب که منو با خودش برد به حدود 15 سال پیش که بچه بودم و عمو کوچیکم سرباز بود در سقز ، هر وقت که میومد مرخصی یه کپه سقز توی یک کیسه نایلونی برامون میآورد و ما هم کلی ذوق میکردیم ازش کوچیک کوچیک میکندیم و میخوردیم.ولی الان که انواع و اقسام طعمها به بازار آمده دیگه من یکی که طعم سقز را اصلا دوست ندارم.
Wednesday, August 25, 2010
آدامس دوران کودکی
رفته بودیم هایپر مارکت مشغول قدم زدن تو قسمت خوراکیها بودم رسیدم به قسمت آدامسها جعبه کوچیک و بامزه آدامس "ویویدنت"نظرم را جلب کرد و 1بسته نعنایی و 1 بسته هم توت فرنگیشو برداشتم.طعم توت فرنگیش خوب بود با ذوغ و شوق نعناییشو باز کردم ویکیشو انداختم بالا در همو ن اولین جویدن 2 حالت بهم دست داد، یک حال بد از اینکه چقدر بدمزه است و یک حال خوب که منو با خودش برد به حدود 15 سال پیش که بچه بودم و عمو کوچیکم سرباز بود در سقز ، هر وقت که میومد مرخصی یه کپه سقز توی یک کیسه نایلونی برامون میآورد و ما هم کلی ذوق میکردیم ازش کوچیک کوچیک میکندیم و میخوردیم.ولی الان که انواع و اقسام طعمها به بازار آمده دیگه من یکی که طعم سقز را اصلا دوست ندارم.
Wednesday, August 18, 2010
چند وقت پیش به سرمون زد و برای کانادا اقدام کردیم.تو همون بحبوحه آتشفشان بسته ما توی راه بود که مدتی اونجا گیر کرد و بعد از 3هفته رسید.حالا 110 روز از این ماجرا میگذره و هیچ خبری از این فایل نامبر ما نیست که نیست.دستمون هم به جایی بند نیست.البته شنیدم که این مرحله به 4 ماه هم رسیده .اینم از شانس ما حالاالبته هر چی قسمت باشه ما هم زیاد عجله نداریم.امروز براشون ایمیل میزنیم ببینیم چی میگن
Wednesday, August 11, 2010
بهانه
از 2هفته پیش برای امروز وقت دندانپزشکی داشتم که برم دندان عقل عزیزم را بکشم.ولی از اونجاییکه آدم ترسو همیشه دنبال بهانه میگرده من هم بالاخره چند بهانه گیر آوردم و وقتم را کنسل کردم.
یکی اینکه دیشب معده درد عجیبی داشتم دوم اینکه شوشوی عزیز هم ماموریته و من تنهایی میترسم، اگه غش کنم چی؟ سوم اینکه چرا نرم بیمارستان میلاد که مجانیه؟چهارم اینکه باید مرخصی میگرفتم و همکارم هم نبودو اتاق تنها میموند.دیگه چی میخواین این همه دلیل موجه!!!دروغ میگم؟نه که نمیگم
Saturday, August 07, 2010
تعطیلات تابستانی
بعد از 2 هفته آمدیم سرکار.روز اول کاری با سوزش چشم خیلی سخته .اصلا نتونستم استراحت کنم هفته اول که هرروزش یک برنامه ای پیش آمد هفته دوم هم از جمعه تا همین جمعه نمایشگاه بودم که خودش پروژه سنگینی بود و حسابی خستم کرد.
از اونجاییکه ما حاضر به از دست دادن هیچ کدام از زمانهای خالیمون نیستیم دیشب بعد از کار رفتیم سینما فیلم "پسر آدم دختر حوا" که واقعا مزخرف بود انگار برای بچه ها ساخته بودند البته نمیشه گفت برای بچه ها چون بدآموزی هم داشت خلاصه که نرید ببینید.دیشب همه با هم عهد کردیم دیگه نریم سینما از بس که هرچی فیلم دیدیم بعدش پشیمون شدیم.
Subscribe to:
Posts (Atom)