Monday, September 27, 2010

سینما 4بعدی



با چندتا از دوستامون رفتیم سینما 4 بعدی سینما پردیس ملت،البته توی محوطه بیرونی سینما به صورت یک اتاقک بود.وقتی رسیدیم یک صف 50 یا 60 نفره جلومون بود.ایستادیم توی صف یه تلویزیون جلومون بود که آدمهای داخل را موقع تماشا کردن فیلم نشان میداد.که فکر کنم خیلی کار جالبیه چون همین دیدن عکس العمل مردم بیشتر جذبمون کرد.4 تا فیلم 15 دقیقه ای بود و سالنش 40 نفر گنجایش داشت به ما که رسید فیلم خانه ارواح نصیبمون شد.به نظر من که تجربه خوبی بود و هیجان جالبی را تجربه کردیم مخصوصا قسمت حمله موشها واقعا انگار موشها از لای پامون رد میشدندو جاییکه سر طرف قطع شد ، خون پاشید بهمون .البته به جای خون بهمون آب پاشیدند که حسابی خیس شدیم.
توی صف که وایساده بودیم یاد فیلمهای قدیمی افتادم که نشان میداد زمانیرو که تازه سینما و فیلم سیاه و سفید آمده بود تهران.مردم صف میبستند یکی هم دم سینما وامیستاد و هی داد میزد و فیلم را تبلیغ میکرد

Sunday, September 26, 2010

امروز یکشنبه آخر ماه سپتامبره و روز جهانی قلب نام گذاری شده البته من علتش را نمیدونم.شعارش هم اینه:
.   "من در محیط کارم بایدقلب خودم را سالم نگه دارم."

Sunday, September 19, 2010

پاییز



آنهایی که رنگ پریده پاییز را دوست ندارند ، نمی فهمند پاییز همان بهاریست که عاشق شده است
 "برگرفته از وبلاگ یک دوست"
من عاشق بوی پاییزم و خیلی خوشحالم که داره از راه میرسه

Monday, September 13, 2010

منشور حقوق بشر کورش

لوح کوروش که قرار است به مدت چهارماه در ایران بماند صبح جمعه وارد کشور و تحویل موزه ایران باستان شد
" منشور حقوق بشر کوروش موسوم به استوانه کوروش استوانه‌ای سفالین است که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش پادشاه بزرگ هخامنشی ساخته شد، این استوانه که جنس آن از گل رس است ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان اکدی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است.بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌های استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست " نبونید " (بخت‌النصر) و گشوده شدن شهر بابل نوشته شده‌ و پس از آن به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایه‌های شهر بابل قرار داده شده‌است."

در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستان‌شناسی در بابل در میان رودان (بین النهرین)، هرمز رسام، باستان ‌شناس بریتانیایی آسوری‌ تبار، استوانهٔ سفالین منسوب به کوروش کبیر را یافت. این لوح سفالین استوانه‌ای همان زمان به این کشور استعمارگر منتقل شد و تاکنون در بخش " ایران باستان " موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.

ابتدا تصور می رفت نوشته‌های گرداگرد این استوانه گلی از فرمانروایان آشور و بابل باشد. اما بررسیهای بیشتری که پس از گرته ‌برداری و آوانویسی و ترجمه آن انجام شد، نشان داد که این " نبشته " در سال 538 پیش از میلاد به فرمان کورش بزرگ هخامنشی و به هنگام ورود به شهر بابل نوشته شده است، نوشته ای که برگردان آن حیرت باستان شناسان را برانگیخت.

" آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. من برای صلح کوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند...اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم."

این سخنان پادشاه پیروز و فاتح شهر بابل از آن رو اهمیت دارد که بدانیم در کتیبه های بازمانده از دیگر پادشان بزرگ و قدرتمند گذشته همچون " آشور نصیرپال " (884 پ‌م.)، " سِـناخِـریب " (689 پ‌م)، " آشور بانیپال " (645 پ‌م.) پادشاهان آشور و " نبوکَد نَصَر دوم " پادشـاه بـابل (565 پ‌م.) چنان پیروزمندانه از غارت و جنایت بر علیه مردم سرزمینهای مغلوب سخن رانده شده که مو بر تن هر جنبنده ای راست می کند.

Sunday, September 05, 2010



یک هفته ای مسافرت بودیم حسابی بهمون خوش گذشت خداروشکرهمه چیز خیلی خوب بود
ظهر توی نهار خوری یکی از همکارام یه بحثی راه انداخت که همه را انداخت به جون هم.اینکه شیطان زنه (البته این همکارم آقاست).حالا بر چه مبنایی این بحث را شروع کرد یادم نیست..تازه آخرش هم میگفت خدا هم زنه حالا هرچی ما خانمها میگفتیم خداروشکر که این اسلام همش به نفع آقایانه و شما این حرفهارو میزنین چطور میتونین چنین ادعاعی داشته باشین؟!!!خلاصه یکی ما میگفتیم یکی ایشون و آخرش هم به هیچ نتیجه ای نرسیدیم