Sunday, June 18, 2006

Dastane por majara

ديروز براي تماشاي بازي فوتبال به خانه يكي از دوستانم رفتم.اتفاقات جالبي افتاد كه كلي خنديديم اولش آمديم تلويزين را روشن كنيم من در كانالهاي ماهواره به دنبال كانال 3 خودمان ميگشتم كه دوستم گفت: ديش تكون خورده و نميگيره بزن روي تلويزيون خودمون ببينيم. من زدم كانال 3 ولي برفكي بود و رنگش هم مدام تغيير ميكرد ازرنگي به سياه وسفيد وبالعكس ما مجبور بوديم كه بريم فيش پشت تلويزيون را تكان دهيم تا براي مدت كوتاهي درست بشه بعدش من با خودم گفتم يكي از كانالهاي ماهواره ميگرفت بالاخره شانسي تونستيم كانال موردنظر را پيدا كنيم ولي متاسفانه با صداي گزارشگر آلماني كه اصلا حال نميداد براي همين دوستم رفت يك راديو( درپيت) آورد موجش را پيدا كرديم و بالاخره نشستيم كه به سلامتي بازي رو نگاه كنيم.بعد از مدتي متوجه شديم كه صداي راديو زودتر از تصوير تلويزيون پخش ميشه يك كم گوش داديم ولي بعد ديديم نه مثل اينكه فايده ندارد راديو را خاموش كرديم وترجيح داديم با همون گزارشگر آلماني بسازيم به هر صورتي كه بود نيمه اول تمام شد وما هم خوشحال بوديم كه تيممان خوب بازي كرده مشغول خوردن ميوه بوديم كه يكهو ديديم تلويزيون خاموش شد اه كولر چرا قطع شد اه چراغها چرا خاموش شد وااااااي برقها رفت.ديگه خونمون به جوش اومده بود خلاصه داشتيم حرص ميخورديم كه بعد از يك ربع برقها آمد J دوباره تلويزيون را روشن كرديم زديم همون كانال اروپايي ولي نميدونم چه اتفاقي افتاده بودكه اون كانال قفل شده بود جالب نيست؟ مجبور شديم بقيه بازي را از همان كاتال مسخره وخراب 3 باهمان برفك ورنگهاي قشنگ نگاه كنيم كه طبق معمول مثل بازيهاي ديگه ايران كه نيمه دوم خوب بازي نميكنه از طرف بازيكنها هم اعصابمون خرد شد.... خاصه اين هم از داستان پر ماجراي فوتبال ما

1 comment:

mayra said...

che khub ke koli khandidi :)