Sunday, November 19, 2006

صندلي

از شركت آمدم بيرون هوا هم كمي سرد شده بود و تاريك، به همراه دوستم به سمت ايستگاه اتوبوس ميرفتيم كه بريم كلاس طبق معمول با صفي طولاني روبرو شديم و از آنجايي كه راه طولاني در پيش داشتيم ايستاديم تا اتوبوس بعدي آمد تا بشينيم، سوار شديم. طبق موارد ديگه در اينجا هم حق خانمها پايمال شده و قسمت خانمها داراي 8 صندلي بيشتر نيست. صندليهاي 2نفره تمام شده بود ما نشستيم روي 2 صندلي پشت به هم.من داشتم با موبايلم صحبت ميكردم كه متوجه شدم صداي جروبحث دوستم با كسي مياد. برگشتم و متوجه شدم كه خانمي با سني حدود 35 با هيكلي درشت اصرار داشت كنار دوستم بشينه!!!! او هم بهش ميگفت :"خانم ما هم خسته ايم و راه هم زياد نميشه اينطوري نشست شما متونيد صبر كنيد با اتوبوس بعدي بريد كه بشينيد." ولي اين خانم گوشش بدهكار نبود و حرف خودشو ميزد ميگفت": من فرهنگيم و..... ميخوام بشينم مگه چي ميشه يك كم بري اونور تر تا منم بشينم." دوستم هم بهش گفت:" خانم شما مثل اينكه خودتو تو آينه نگاه نكردي كه اين حرف را ميزني." من غش كرده بودم از خنده خلاصه من به دوستم گفتم كه بيا كنار من بشين مثل اينكه اين خانم زبان مارو نمفهمه اون شب هم گذشت ولي متاسفانه اين مسائل كم نيست و مدام تكرار ميشه حيف كه ما آدمها نميتونيم كمي همديگر را درك كنيم و حد وحدود خودمون را بدونيم

2 comments:

Anonymous said...

خجالت آوره ! هرچی میگفتم : خانوم من دوست ندارم شما کنار من بشینی ، جا نیست ! میگفت برو کنار من بشینم! آخرش هم داشت میشست روی من، که مجبور شدم بلندشم .
این آدمها ادعا دارند که فرهنگی هستند ، آدمی که میگفت من معلم بازنشسته هستم، گفتم بیچاره اون بچه هایی که تو الگوشون بودی.

Anonymous said...

very well said: I would look at this at wider angle, why during rush hours we still have to experience so much of problem with commuting, the state must pay attention to welfare of people (men and women) so they can generate more taxes and work rather than paying attention to those women whose veil is not appropriate according to them! State should provide more space, more buses, etc...
p.s. I think Sara could have sit besides you easily since you have a perfect figure:-)