Wednesday, September 23, 2009

حق يا نحق؟

يه چند روزي با چندتا از دوستامون رفته بوديم كلاردشت.هوا كه خيلي عالي بود هم خيلي خنك بود و هوا مه گرفته همونجور كه من دوست دارم.همه چيز خيلي خوب بود يك روز هم رفتيم نمك آبرود سوار سورتمه برقي شديم تجربه جالبي بود توي جنگل لابلاي درختها سر ميخورديم ميومديم پايين ما 10 نفر بوديم خوب 4 روز اونجا بوديم همه غذاهارم خودمون درست ميكرديم دو وعده كه كباب داشتيم مردها درست ميكردند ولي بقيه وعده ها را من درس كردم چون آشپزي را خيلي دوست دارم و اصلا هم از اين قضيه ناراحت نيستم چون خودم مسئوليتش را به عهده گرفتم ولي چيزي كه من را ناراحت ميكرد مدام اين بود كه همه كار نميكردند و ظرف شستن و جمع كردن و آماده كردن سفره تميز كردن ويلا و.... را بايد بقيه انجام ميدادند ولي اين مربوط به همه نميشد و بعضي اوقات من مجبور ميشدم كارهاي ديگه اي هم انجام بدم كه اصلا دلم نميخواست ولي مجبور بودم.اين مسئله باعث شده بود كه من از دست دوستام ناراحت بشو و احساس اجحاف بهم دست بده.وطوري بشه كه اونجوري كه بتايد از سفرم لذت نبرم حالا نميدونم اين تقصير خودمه يعني سخت ميگيرم يا اينكه حق با منه؟

4 comments:

mahasta said...

سلام خوشگله!خوش بگذره اینا! البته شما که خودت استادی اما به نظرم اگه قبل از رفتن تقسیم وظایف می کردین و در سفر اگه کسی کارش رو انجام نمی داد تذکر دوستانه می دادین کمتر اذیت می شدی. خوش بگذره کلا!

sara said...

azi jun enqad khodeto azyat nakon . age ye bar harfeto bezani kolan dige rahat mishi. to hamash montazeri ke un khodesh befahme,unam ke aslan tu baqe to nemiad.

Anonymous said...

ای کاش می گفتی و همه ی لحظه ها خوش بودی.حالا هم دیر نشده تصمیم بگیر این بار راحت بگی.حق با توئه همه باید کار کنن اما گفتن تو هم لازمه.همیشه خوش بگذره

Anonymous said...

قبلی من بودم!
یک مامان