Tuesday, October 02, 2007

دو روزه كه بوي پاييز واقعي داره حس ميشه چون هوا خنك و ابري شده واقعا چه فصل خوبيه اين پاييز. البنه خيليها دوسش ندارند و ميگن دلمون ميگيره ولي به نظر من دل گرفتگيشم يك جوره خوبيه چند روز پيش سر كلاس تي اي كه هر هفته ميرم بودم ، يكي يكي بچه ها مي آمدند 2 تا از بچه ها گفتند ما حالمون خوب نيست و آمادگي گريه داريم. خلاصه يكيشون كه هنوز كلاس شروع نشده بود دستمال را برداشت. خانم معلم هم بهشون گفت كه حرف بزنند . اول اوني كه گريه نميكرد حرفاشو زد بعد هم اون يكي. حالا من نميخوام راجع به صحبتهاي اونها حرفي بزنم. فقط اينكه چقدر آدمها و مسائلشون شبيه هم است ، واونوقت موقعي كه ما دچار مشكلي ميشيم با خودمون ميگيم خدايا چرا فقط من بايد دچار فلان مشكل بشم در صورتيكه وقتي پاي صحبت بقيه ميشينيم ميبينيم كه همه درد مشترك داريم كه اگه عميق فكر كنيم اونقدرها هم سخت نيست به شرطي كه راه غلبه بر افكار بد و حل مسائل را پيدا كنيم راستي تابلو سومم كه با جرات تمام شروع كرده بودم تموم شد اصلا فكر نميكردم اين را بتونم بكشم. حيف كه نميتونم اينجا بگذارمش تا ببينين به دلائل مسائل اخلاقي ولي به نظرم خيلي خوب شده

1 comment:

Anonymous said...

به نظر من:
هیچکس به اون اندازه ای که ما تصور میکنیم خوشبخته، خوشبخت نیست.
هیچکس به اون اندازه ای که ما تصور میکنیم بدبخته، بدبخت نیست.