Wednesday, April 09, 2008

آسان يا سخت؟


در سفر بوشهر يكي از دوستان عزيزم كه همراهمون بود بيماري ام اس داشت. قبل از سفر كه با هم صحبت ميكرديم گفت راستي اونجا آمپول منو كي ميزنه؟من هم گفتم من ميزنم.خلاصه رفتيم و شب سوم ساعت 11 شب موقع آمپول زدن بود كه دلهره گرفتم. به همراه يكي ديگه از دوستام رفتيم تو اتاق قبلش هم به دوستم گفتم اگهمن نتونستم تو بزن.لازم به ذكر است كه آمپول بايك دستگاهي زده ميشه يعني به عبارتي شليك ميشه.
بعد از مقدمات لازم و آماده شدن سرنگ و آموزش طرز زدن من شروع كردم ولي يكهو ديدم كه قلبم داره تند تند ميزنه براي همينهم محول كردم به دوستم. اون هم بدتر از من دستاش ميلرزيد(واقعا كه) براي همين هم ديدم من كه مسوليت را قبول كردم خودم هم بايد تمامش كنم.دستگاه را گرفتم و با اعتماد به نفس كامل شروع كردم و به كمك دوستم شليك.وقتي كار تمام شد انگار يك بار بزرگي از روي دوشم برداشته ش
د
.

5 comments:

Anonymous said...

سخته!

Anonymous said...

من بودم!!
یک مامان

Ocean said...

Hi Nirvana,

You are brave! I would be scared. I am glad that you could do it.

Happy new year and have a wonderful one.

Anonymous said...

kar sakhti ra anjam dadi faghat man manzoreto az vaghean dakhele parantez nafahmidam.
mona

Anonymous said...

To Mona:
Manzooram az vaghean ke manzoram be khodemoon bood ke dastemoon milarzid va tarside boodim:)