Monday, December 29, 2008

عذاب وجدان

الان يكي از عمو هام كه از فنگ اومده بهم زنگ زد بعد از احوالپرسي گفت :نهار از خانه مياري يا از بيرون ميگيري؟
گفتم: از خانه ميارم
بعد گفت: اگه يكي بخواهد نهار دعوتت كنه بيرون چي؟
منم گفتم: خوب روز قبلش بهم ميگه من نهار نميارم بعد باهاش ميرم بيرون
گفت: يعني آدمش فرق نميكنه؟
گفتم: چرا معلومه كه فرق ميكنه حالا تا كي باشه
گفت: من نزديك شركتتم ميخواهم برم ديزي سرا (خيابان كلانتري) گفتم با هم بريم.البته ناگفته نمونه كه من اونجارو خيلي دوست دارم منم گفتم:شرمنده من صبح توي ترافيك موندم دير امدم سر كار نميتونم مرخصي بگيرم چون ساعت نهارمون هم نيم ساعت بيشتر نيست
گفت:باشه عزيزم ايشالله يك بار ديگه.خداحافظ
بعد از اينكه مكالمه تمام شد يك عذاب وجداني گرفتم كه نگو يعني همين الان.واقعا بعضي وقتها نه گفتن چقدر سخته

5 comments:

Ocean said...

Hi Nirvana Jaan,

Aslan nabayd azab vojdan begiri. Midoonam in ghesmati az farhange mast vali vaghti nemitooni bayad sadeghane begi na. Motmaenam ke amoot ham kamelan fahmideh va narahat nashode. Hala yek rooz ke mitooni bahash gharar bezar va nahar boro biroon.

Rasti man kheili delam baraye dizi sara tang shode!

Anonymous said...

نیروانا جون بالاخره تونستم بیام و نظر بدم .
به نظر من نباید عذاب وجدان بگیری .
من هم همیشه نه گفن برام سخت بود اما یک سال و خورده ای روی خودم کار کردم تا بتونم بگم نه .
و حالا میبینم چقدر راحت تر و آسوده تر زندگی می کنم .
شاد باشید و عاشق

Anonymous said...

سلام
من يه هفته اينترنت نداشتم ! ببين چه كردي!!! صبح كه ميومدم سركار توي اتوبوسهاي شهرك ياد دوران جووني افتادم كه با هم ميومديم ... از وقتي كه هر دو ازدواح كرديم به نظرم رابطه مون از دوستي داره به همكلاسي ميرسه.. انقد كه تو محبوب دلهايي و ديگه واسه دوستهاي قديميت وقتي نداري

Anonymous said...

خان معاون شما همش در مرخصي به سر ميبري فقط براي عموت مرخصي نداشتي:)

Anonymous said...

to sara:
manam kheili vaghta delam baraye oon roozha tang mishe.
zemnan eshtebah fekrmikoni har goli booye khodesh ro dare vali hamontor ke khodetam midooni vaghti adam moteahel mishe dige hameye vaghti ke dare male faghat khodesh nist.